امروز: پنجشنبه 9 فروردین 1403
دسته بندی محصولات
لینک دوستان

دانلود تحقیق سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا

دانلود تحقیق سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرادسته: معارف اسلامی
بازدید: 1 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 49 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 62

فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود كه رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر كثیر خواند

قیمت فایل فقط 23,400 تومان

خرید

فهرست منابع

1- كتاب مسند فاطمه (ع)، تالیف مهدی جعفری.

2- كتاب نهج الحیاه، تالیف محمد دشتی.

3- كتاب بانوی نمونه اسلام، تالیف ابراهیم امینی.

4- كتاب بانوی اول، تالیف جواد نعیمی.

5- كتاب سیده زنان عالم، تالیف شهید عبدالحسین دستغیب.

6- كتاب زندگانی فاطمه زهرا (ع)(شعر)، تالیف سیدجعفر شهیدی.


سپاس خداوندی را درخور است كه به بركت اصحاب كسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران كه با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاك، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.

صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، كم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت. این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت. كه مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن. چه رنجی؟ و چرا؟

كوشیدند ناجوانمردانی كه معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلكه سخت تر و ریا كارانه تر) كه این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند. گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شكر گزاریم.» و گویا كه این صدا مستقیم هم آمده است كه چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد. خوبست كه سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد. مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای كوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان كه؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من. همین گوشها كه در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را كه «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در كنار، و بلكه بر سر ناظر دارد. به همین لحاظ یقین می كند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین كامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما كذب الفواد مارای» می‌بیند رسول را در می یابد كلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد. حجابهای حوادث، بدور، غبار سیاستها، بدور، القاآت بد نظران بدور.

این چه كلامی است كه اگر طالب خود را بیدار و حاضر بیند، در هر زمان، در هر جا، خود را به او رساند؟ این كلام برهانی است، این كلام زنده است. چشم و شامه نیز همین توان دریافت را به لطف خدا دارند. اویس را در بیابان، صورت پیامبر، به دیده آمد كه زخم خورده است، بی هیچ تامل كه (حكایت از یقین او در رؤیت بود) سنگ برگرفت، و حواله پشیمانی خود كرد، تا شرط وفا و همدردی و همدلی را گزارده باشد.

پیامبر نیز بوقتی، در معبر كه به سوی خدا می رفت، بوی اویس را شنید و فرمود: «اشم رائحه الرحمن من جانب الیمن» و بسیاری از مومنان مكتب ما، چنین؛ واقعه؛ را داشته اند كه می گفتند: برمشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا و آنقدر مكتب ما از این وقایع دارد كه یقین را پای، محكم تر می كند، و عنایت خدا را در هدایت از منع ها و حصارها و پرده ها و… فراتر و برتر، رسا و نافذ می نماید، تا حجت بر همه، بالغ باشد و آنچه دل را روشنگر است و راهنما، به اهل آن برسد كه: هوالهادی……. فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم. تو دلیل می طلبی كه واسطه باشد، از عالم حس تو را به مفهوم و با وساطتی دیگر به معنی و معقول برساند. از چنان وجودی براید، نقل آنچه فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است.

این دفتر از حق سخن دارد و از آن خانه؛ آوایی را ابلاغ می كند كه از نظر خدا در، منتهای رفعت؛ است (فی بیوت اذن الله ان ترفع) و آن خانه خانة وحی است و سخنان پنهان حق؛ پنهان از هر كه اهل معرفت نیست؛ بر آن خانه وارد شده است. و اهل آن خانه، دانا ترند به آن معانی و معارف (اهل البیت ادری بما فی البیت) و در این دفتر، صدای آن وجود ثبت است كه، عزیزترین اهل این خانه است. رسول خدا او را ام خود، اصل خود، مایه اساسی حركت وجودی و رسالتی خود دانسته است (فاطمه ام ابیها.) و حدیث قدسی كه خداوند، گویندة آن است (فاطمه) را اساس خلقت دانسته است و رمز همه رمزها. نه فقط اساس خلق عالم و آدم، كه اساس آفرینش محمد (رسول الله) بود كه حقیقت همه رسالتها است و بقول مسیح (ع) همه پیامبران، لباس نبوت را از او به عاریت گرفته و در برداشته اند.

اساس خلقت علی مرتضی بود كه هم وارث همه لطافت های معنوی انبیای بزرگ بود (آدم و نوح و ابراهیم…) و هم واجد همه محاسن اوصیای بزرگ، و هم نمودار نفس پاك، رسول خاتم، و هم طلایه دار جمع امامان حق، و سرور راهنمایان اهل ایمان، وقاید غر المحجلین.

در آن حدیث قدسی فرمود خدای حكیم كه: لو لا فاطمه لما خلقتكما.

 اگر این وجود كه ناقل حقیقت رسول خدا، در وجودهایی چون حسن و حسین، و سایر عترت پاك او است، نبود. اگر این نشر رحمت از «انا ارسلناك رحمه للعالمین) در تقدیر قرار نمی گرفت. آن بهترین معرفت تنزیل (یعنی: محمد) و آن والاترین بیانگر تاویل (یعنی: علی) را هم نمی آفریدیم. كه طرح خلقت فاطمه، عالم را، و عالمیان را، چنان تواند كرد كه نمودار حكمت خداوندی باشد و (عقل بكمال) را وابدارد كه گوید: فتبارك الله احسن الخالقین. اینك آن آوارا تا (گوش اهل دل) نزدیك می داریم. و به امید اینكه «اهل معنا» آن گاه كه حضور دل دارند (مثل حال نماز. كه لاصلوت الا بحضور القلب) این دفتر را بگشایند و این صدف را به عنایت حق باز كنند تا گوهرها به دست آورند و مرواریدهای غلطان برگردن (وجود) آویزند. تا مصداق باشند: (كونوا لنا زینا) را كه اعتقاد و عملشان مكتب رازیور باشد. اما این صدا را اگر می بینید باغم توام است، از آن است كه خاستگاه دنیایی آن، این اقتضا را داشته است. گاه از آن جاست كه خود را در (شهر پیامبر) چنان بی كس می بینید كه گوید: آیا در این دیار هیچ مسلمانی نیست كه مدافع ما باشد؟

و گاه خود را بین در و دیوار، در فشار دست ستم می بیند، و گاه امام زمان خود را كت بسته و محكم پیش چشم می نگرد. و گاه صورت خود را كبود، و گوشواره اش را افشان بر خاك، احساس می كند. و بالاخره گاه از (بیت الا حزان) آوا به عالم در می‌دهد. همچون ابراهیم، بر فراز (مقام) كه (اذن فی الناس…) و عاقبت از آن جا كه بر ویرانه (بیت الا حزان) ناظر است و (آخرین كلامها) از او فرو می ریزند همچون كلام پر درد همسر او، كه: هذه شقشقه هدرت.

این خاستگاه دنیایی سخن او است كه غم آلوده است. و او (وجود معنایی) بود كه پیش از نمایش خلقت در (نمود) قرار گرفت. او یك ظهور در (دنیا) داشت كه اهل زمانه اش، قدر و والایش را حق شناسی نكردند، اما اثر وجودش، جان هر كه را (اهل) بود، جان شد، و زندگی شد و شور شد و ولایت شد، كه در دلها نوشته اند و به سطر و دفتر انعكاس یافته اند.

بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناك الكوثر، فصل لربك و انحر، ان شانئك هو الابتر، صدق الله العلی العظیم.


خلقت نورانی

جهان از كتم عدم پای بر صحنه وجود ننهاده بود و زمان، لباس هستی بر قامتش دوخته نشده بود. نه عالمی حادث بود و نه مخلوقی موجود. تنها خدا بود و خدا بود. خدا قادر بود و منیع تمامی خیرات كمال مطلق بود و سرچشمه احسان، آن هم نه احسانی از روی نیاز همچون نیكی های مخلوقاتش. چون كمال مطلق بود.

می بایست اظهار قدرت خود كرده به آفریدن دست یا زد. پس دست به كار تصویرگری شد و هستی را ایجاد نمود، تا نوبت به خلقت انسان رسید. هدف از خلقت انسان كه بازگشتن به آدمی است- كمال بود و كمال در عبادت و بندگی خداوند نهفته و عبادت آدمیان چیزی جز قرار گرفتن در سایه رحمت الهی. كه نتیجه این عبادت، شناخت بهتر و كاملتر ذات حق بود. پس هدف خلقت جود بر بندگان بود، نه سود برای آفریدگار.

حضرت باری مشیّتش بر این تعلق گرفت تا بر روی زمین موجودی بر جای نهد كه بایسته جانشینی او باشد. موجودی به نام انسان كه نسبت به دیگر موجودات از ظرفیتهای ویژه ای برخوردار بود پس فرشتگانش را مخاطب ساخته و فرمود: من }مشیتم بر این قرار گرفته تا{ در زمین جانشین بر گمارم.

فرشتگان گفتند: پروردگارا: عزم بر این داری كه كسانی بر گماری كه فساد كنند و در زمین خونها بریزند؟ حال آنكه ما به تسیح و تقدیس تو دل مشغولیم. پروردگار فرمود: من میدانم آنچه را كه شما نمی دانید. بدین منظور و همچنین برای اظهار نهایت قدرت خود و ایجاد شریفترین مخلوق در عبودیت و بندگی، در غامض علم خود، دو هزار سال پیش از آفرینش دیگر مخلوقات، خمسه طیبه را بیافرید.

غایی بر كون و مكان كیست؟
جان پنهان‌شده در جسم جهان‌دانی كیست؟

سبب خلقت پیدا و نهان كیست؟
دایره رفعت و شان دانی كیست؟

«فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا»

هر موجودی به نوبه خود مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوند سبحان می باشد و مظهر اتم و اكمل آن وجود چهارده نو پاك (علیهم السلام) است، زیرا تكراری در نظام هستی وجود ندارد. با این وجود، چون مظاهر جزئی كثرت آنها آشكار و وحدت آنها نهان است جهات مشتركی را می توان یافت كه آنان را همنام سازد، و هرچه هستی محدودتر باشد همتاها از فراوانی بیشتری برخوردارند اما هستی اگر وسیع شد و تا به مرز هستی محض رسید، آن گاه است كه نه همانند خواهد داشت و نه همتایی برای آن وجود صرف می توان فرض نمود. در قلمرو امكان، مظهر آن اسم اعظم وجود مبارك پیامبر است كه احدی در محدوده امكان همانند او نیست. پس از وجود پیامبر، معصومین پاك در این رتبه قرار دارند كه در این میان فاطمه (علیها السلام) ریشه این درخت تناور است. آن درخت پاك، پیامبر خداست، كه فرعش علی، ریشه اش فاطمه، میوه اش فرزندان فاطمه و برگها و غنچه هایش شیعیان فاطمه هستند كه شاید سبب نامیدن حضرتش به ام ابیها از این جهت باشد، چرا كه عنصر نبوت است و درخت نبوت به اوست كه بارور می گردد و برگ می دهد و به ثمر می نشیند.

خواندش پدر ام ابیها كه نور او
زین رو، زجمع اهل كسا نام فاطمه

فیض نخست و صادر اول زمصدر است
در گفته خدای تعالی مكرر است

او قطب دایره امكان و نقطه پرگار است، كه چون از مقام خود پایین آید دیگر وجودها از او تكثیر شوند. او احمد دوم و احمد دورانش است. او جرثومه توحید در زمانش می باشد. او چراغدان نور خداوند و بوته زیتونی است كه جهان سرشار از بركات اوست.

باری، چون خداوند در غامض علم خود، پیش از آفرینش هر موجودی از موجودات، نور مبارك او و دیگر اصحاب كسا (كه درود بی شمار بر آنان باد) را بیافرید دست به كار آفرینش آدم ابوالبشر (علی نبینا و آله علیهم السلام) شد، چرا كه این انوار در صلب آدم بودند كه در قالب جسدی می گنجیدند. پس آدم و ذریه‌اش به یمن وجود این انوار، از كتم عدم، ردای وجود به بر نمودند.

خداوند آدم و حوا را چون بیافرید آن دو در بهشت بنای خود نمایی گذاشتند. آدم به حوا گفت:

خداوند آفریده ای را به نیكویی ما نیافریده است. در این هنگام خداوند جبرئیل را وحی نمود تا آدم و حوا را به فردوس اعلی برد. چون آن دو به فردوس اعلی در آمدند دیدگانشان متوجه بانویی شد كه بر سكویی از سكوهای بهشت قرار گرفته، تاجی از نور نهاده است و دو گوشواره از نور بر گوش دارد و آن چنان زیبایی و درخشندگی دارد كه از زیبایی او بهشت منور گردیده است. آدم، چون این رخ زیبا را نظاره نمود به جبرئیل گفت: ای دوست من، جبرئیل، این بانویی كه از حسن منظرش بهشت مزین است، كیست؟ جبرئیل در پاسخ گفت: او فاطمه، گرامی دخت پیغمبر است، كه از اولاد تو در آخر الزمان می باشد. حقیقت آن است كه اینان رمز خلقتند: یا احمد: لولاك لما خلقت الافلاك و لو لا علی لما خلقتك، و لو لا فاطمه لما خلقتكما.

ای احمد: اگر تو نبودی آسمان و زمین نمی‌آفریدم و اگر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمی آفریدم (یعنی شمایان رمز خلقتید). و فاطمه حوریه ای بود كه چند صباحی لباس آدمیان در بر نمود:

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
من ملك بودم و فردوس برین جایم بود

كه در این دامگه حادثه چون افتادم
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

فاطمه برای پدر و دیگر مردمان گلی بود كه رایحه خوشش آفرین دلها بود و خدایش او را خیر كثیر خواند.

نور دل و دیده پیغمبر، زهراست
آن خیر كثیر را كه از فرط كمال

ام الحسنین و كفو حیدر، زهراست
ایزد ستود و خواند كوثر، زهراست

پس جای شگفتی نیست كه او بار غم ابتر بودن را از چهره پدرش، محمد (كه درود و سلام خداوندی بر او و خاندان پاكش باد) بزداید، چرا كه فرزندان پسر پیامبر چندی نمی پایید كه رخت بر می بستند و این خود بهانه ای به دست دشمنان حضرتش داده بود تا نغمه ساز این سخن شوند كه در پس محمد نامی از او نمی ماند.

فایل ورد 62 ص

قیمت فایل فقط 23,400 تومان

خرید

برچسب ها : سیری زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر